دل سپردنمون به هم دل سپردنمون به هم ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره
گل امید زندگيمون گل امید زندگيمون ، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه سن داره

دو فرشته کوچولو

24اردیبهشت ماه: روزمرگی هامون + عکس

سلام م م م عزیزای دلم احوال خانوم گل ها؟؟؟؟خوبین پاره های تنم؟؟؟؟خوشین؟؟؟؟ قربونتون برم فقط 3روز دگ مونده که مسیرمون تو سرازیری بیفته ودگ روزهای مونده رو بشماریم نه روزهای گذشته رو...اما اول از همه بذارین با دو روز تاخیر البته توی وبلاگمون اولین روز پدری که بابایی هم پدر شده بود رو بهش تبریک بگیم بعد بریم سراغ حرفای دگ...                            بابایی مهربون وهمسر عزیزم، عشقم، امیدم، بهترینم، مایه ی آرامشم، نفسم، یوسفم دیروز بعد از سه سالی که دونفری روز میلاد حضرت عل...
25 ارديبهشت 1393

16اردیبهشت ماه: عکس خریدای فرشته هامون

عروسکایی که مامانی برای نی نی های خوشگلش بعد از سونوگرافی گرفته   اولین لباسی که بابایی برای نی نی هامون گرفته   اولین جورابای نازنازیام که خیلی دوشسون دارم   لیف فرشته هام که از رو ناچاری گرفتم وبهتراشو میگیرم بعدا   قربونتون برم مبارکتون باشه نفسای مامان ...
16 ارديبهشت 1393

15 اردیبهشت ماه: عروسک های ناز مامان

سلام عروسکای ناز من دخترای خوشگلم خوبین؟؟؟؟؟؟؟ آره دخترام،   خاله جونیا من امروز فهمیدم دوتا فرشته از جنس خودم تو دلم هست که درسته که تو سونوی امروز ندیدمشون اما بی نهایت عاشقشون شدم. مامان فدای اون قد و بالای قوقولیتون بشه عزیزای دلم. امروز بی نهایت خوشحالم واز خدام خیلی ممنونم که منو به آرزوم رسوند. شاید ته دلم بخاطر بابایی و تنها بودنش یکم ناراحت شدم اما بابایی مهربون که الهی خدا سایه اش رو همیشه بالا سرمون نگه داره، با خوشحالی که از خودش بروز داد همه چیز رو از یادم برد...     خوب حالابذارین تا بابایی از سرکار برنگشته ماجراهای امروزمون رو براتون یادداشت کنم... ...
15 ارديبهشت 1393

14 اردیبهشت ماه: پنج ماهگی مبارک جیگرگوشه ها

                                    سلام تربچه های تپل مپلی...صبحتو ن بخیر. خوبین؟ بالاخره وارد ماه پنجم شدیم عزیزای دلم... مبارک خودتون و من وبابایی مهربونمون باشه. خیلی خوشحالم که به این نقطه رسیدیم و تونستیم به سلامتی و خوشی نصف راه سفر 9 ماهمون رو سپری کنیم. ان شاالله به کمک و خواست خدا نصف باقی راه رو هم به همین راحتی و تو یه چشم به هم زدن میگذرونیم و شما به سلامت میاین بغل مامانی... قربونتون برم نف...
14 ارديبهشت 1393

27فروردین ماه به بعد: روزهایی که گذشت...

سلام دردونه های ناز من. خوبین امیدهای زندگیم که با اومدنتون دنیای من و بابایی پر شده از رنگهای خوشگل و جورواجور؟؟؟ خوشین تو دلم؟رفتیم بیمارستان که اذیت نشدین؟؟جون من و بابایی بسته به تپش قلبای کوچیک شماست پس حسابی مواظب هم باشینن نازنینام... دگ حسابی تو دلم جا خوش کردینا برای خودتوووون.٣ماه و 29 روز.دگ ماه چهارم هم داره تموم میشه و من حتی تصور همچین روزی برام یه رویای دور وشیرین بود که فکر میکردم دست نیافتنی خواهد بود برام.....مامان فدای اون تکونای ریزتون بشه نفسای مامان که گاهی با احساسشون حتی حرفم قطع میشه و زودتمرکز میکنم رو دلم که بیشتر حستون کنم... اول از همه باید بگم که خیلی عصبانیم وقتی دارم این ...
13 ارديبهشت 1393

تسلیت شهادت امام هادی(ع)

                                        ای وای دوباره شام غربت سر زد چاووش عزا به خانه‌ی دل در زد در شهرِ جفا، مرد صفا تنها شد چهارم علی از دیار فانی پر زد ........ امروز که زمین و آسمان می گرید از بهر غریب سامرا می گرید جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند چون مهدی صاحب الزمان می گرید... غروب غریبانه دهمین آفتاب ولایت، بر رهروان راه مقدسش تسلیت باد!   ...
13 ارديبهشت 1393

26فروردین ماه: آرامش قبل نه آرامش بعد از طوفان

                          سلام قند عسلام، نازدونه هام، کلوچه های شیرین مامان خوبین؟ ببخشید دیر اومدم آخه مامانی رفته بود عمل واسه اینکه شماها سفت تو دلش بمونین و جاتون راحت باشه وبعدشم اینترنت نداشتم قول میدم دگ زود به زود بیام و باهاتون حرف بزنم... همیشه از تایپ بدم می اومد اما الان به عشق وجود نازنین شما و امید اینکه یه روز که قد کشیدین با چشمای نازتون نوشته هامو میخونین با کلی حوصله میشینم و براتون  تایپ میکنم... تا باشه از این تایپ هااااااااااااااا......... خوب جیگر گوشه هام این...
9 ارديبهشت 1393
1